۶/۱۳/۱۳۸۱

-چه ميزهاي خوشگلي..چه سالن خنكي..چه ويديو پروژكتور خوبي!...عجب هلو انجيري هايي!
..چه كتابخانه (خالي و)شيكي..چه آدمهاي محترم و كم خاصيتي....اينجا دولتي است به هر صورت.

بو هاي خوب..چاي ..شيريني و هلو انجيري(كه گفتم!)..اين هواي سبك كولر گازي..نور كم (به خاطر پروژكتور)..و صندلي راحت..
اصلا محيط مناسبي است..بعد ما ،هي حرف مي زنيم..نگاهت مي كنند..توي دلشان (و گاهي علنا)مي گويند((خيلي خوبه مهندس!..فقط ما يه وخ كار نكنيم،لطفا!))
..ميداني كه كار نمي كنند..اما تفريح مي كني از كار تعريف كردن برايشان،..و ديدن چشمهاشان كه مي ترسد!

هیچ نظری موجود نیست: