۵/۲۲/۱۳۸۴

صداي موتور صداي ماشين ..پيكان پرايد..بوق بنزي(كه اين بنزهاي خائن جديد ندارن) به فهرست طولاني و مفصلي كه جلومه و من بايد انجامش بده نگاه مي كنم..نگاه نگاه مي كنم..كار مسايل شخصي..پروژه هاي درپيت و ايده هاي آبكي و صد تا يه غاز..از غلظت نوستالژي قلمبه شده‌ي حال و هوام خنده ام مي گيره..همسايه از كار تخريب خانه زشت و قديمي فارغ شده و مشغول كندن پي خانه زشت تر جديده به جد.از اولين روزي كه فهميدم در زندگيم چندان حضور ندارم سالها گذشته و اين موضوع حتي اگه هنوز مهم باشه انقدر نخ نماست كه توجه آدم رو جلب نكنه..سو تفاهم نشه من رسماً و كما في السابق مسئوليت حقوقي كليه اعمالي رو كه از اين فرد حقيقي صادر ميشه مي پذيرم
بي حوصلگي خفه ام مي كنه..دائماً..كارها برنامه ها آدمها..مقولات مهم! حفظ ظاهر مي كنم..مردم -مث شما- اغلب فكر مي كنن گيجم،حواس درستي ندارم،شلخته ام،تنبلم،بد بين تر ها فكر ميكنن خيلي لابد از خودم متشكرم و خوشبين تر ها مي گن لابد يه كار حسابي يه ايده متعالي تري رو داره جاي ديگه دنبال مي كنه..آدمهاي كم شماري كه به هر علت براشون اهميت دارم هر كدوم تو مغزشون يه سناريويي از زندگيم دارن كه هر كدومشون واسه خودش زندگاني رديفيه و هر كدوم با بقيه اونقدر شباهت داره كه من به آدري هيپبورن!
راستش هر كدوم از اين سناريوهارو هم كمي تا قسمتي زندگي مي كنم..واسه همينم به هيچ كدومشون شبيه نيستم..جور خاصي نيستم ،فقط حوصله ندارم(كه حتي اينو هم شاملو اختراع كرده.قبلا)
اين بود انشاي نافرجام من در رابطه با خواص و كاربرد هاي من در دنياي امروز.راستش اومدم بگم بي حوصله ام ديدم همه مي گن ..گفتم يه خورده چرب و شخصيش كنم..خودم نفهميدم چي گفتم!جالب اين كه ...نمي گم كه حمل بر تكبر نشه!!
حوصله نداري چيز ننويس ..اين صد بار!.

۵/۲۰/۱۳۸۴

آدميزاد يهو دوزاريش افتاد كه آره!بعد فهميد كه همچي يهو هم نبوده و كلي كش اومده و فر خورده تا يهو دلنگي افتاده..
آدميزاد در اين لحظه متوجه شد بي اون كه هدف مشخصي داشته باشه مسير مشخصي رو بكوب اومده .آدميزاد سپس نتيجه گرفت براي اينكه اين مسير رو ادامه نده صرفاً لازمه كه اين مسير رو ادامه نده..ايشان در حال حاضر در حال ادامه ندادن مسير فوق الذكر هستند..و بي اونكه هدف مشخصي داشته باشند در حال ادامه دادن مسير احتمالي ديگه اي هستند.
آدميزاد همچنين متوجه شد كه لزومي ندارد در اين خصوص به كسي توضيحي بدهد ،لذا از اين بابت احساس رضايت نسبي مي نمايد.

آدميزاده ديگه..چه توقعي داشتين پس؟