۷/۱۶/۱۳۸۳

Lost in translation
درجه يك..يك يك...با يه ماچ اضافي!شايدم نه!
با اين موضوع كه هر آدمي كه حالش خوش نيس بخواد طي يه ماجرايي متحول بشه تا حالش خوب شه حال نمي كنم..انگار هر كي به هر دليلي حالش خوش نيست بيماره وبايد در طول فيلم يه دوره تحول درماني رو بگذرونه و همه كائنات هم حتما اين موضوع براشون مهمه و در اين راستا بسيج ميشن... انگار نميشه آدم(گيرم موقتا)بشه حالش خوب شه و هموني هم كه هست باشه! انگار اين چيزي كه هستيم زاده يه اشتباهه و همينطوري يهو از زير بوته در اومده....انگار اين كه طرف خوشحال(يا خوشبخت يا رستگار) نيس يه غلط فاحشه كه پيش از پايان فيلم بايد حتما تصحيح كني تا بشه ماجراي فيلم رو"درست" و "اخلاقي"فرض كرد..حالا مي خواد حربن يزيد رياحي باشه يا رضا مارمولك يا"توحيد" تو فيلم تشكيلات-يا تشريفات؟-(فخيم زاده امروز داشت مصاحبه مي كرد آخه!) يا "نئو" تو ماتريكس يا كاراكترهاي "شاهزاده امواج"(انگليسي كه مينويسم به هم ميريزه!)...چقدر هم از اين آخري خوشم مي اومد!
آدم همينيه كه هست –خودشم يه جورهايي ميدونه و از خوب و بد خودش سررشته داره-غير محتمل(شايدم ساده انگارانه)است كه فكر كنه با يه اتفاق-عشقي ،ايدئولوژيكي،جنايي،و غيره-از اين رو به اون رو ميشه..از يه آدم به راحتي بر مياد كه شاداب يا افسرده باشه و دلايل خودشو داشته باشه و لزومي هم نداره براي تغيير فاز –نگاه جديد به زندگي يا هرچي- حتما يه مرشد يا يه عشق ممنوع(يا مجاز در ج.ا.)سر راهش قرار بگيره...از طرف ديگه خود حضرت ساي بابا هم (با همه كرامات و اتهاماتش!)اگر وسط ميدون انقلاب جلوي پاي كسي سبز شه تضميني واسه كن فيكون شدن روح و روان يارو وجود نداره..... متحول شدن مث اينه كه آدم آمپول هوش و ذكاوت بزنه يا لاتاري ببره..تحول توي فيلمها معمولا يه جور فراموشي كامل همه "ساير"تجربه هاي صاحب عزاست ..خالي بندي شيك و غلط اندازيه كه مسير طولاني و اغلب ناخودآگاه تغيير شخصيت آدما رو كلا زير سوال مي بره...از يه جهاتي هم مضحكه.

الغرض! چيزي كه خيلي تو اين فيلم(گم شده در ترجمه!!)زيادي باهاش حال كردم اين بود كه "تحول" شخصيت ها رو زوركي بهت تنقيه نمي كنه و همه آخر فيلم همون آدمايي هستن كه از اولش بودن..آدماي تقريبا واقعي و جالبي كه بايد همون كسي كه هستن باقي بمونن تا داستان كوك وتميز پيش بره و تموم شه بره پي كارش.


گنده گوزي هم كه ماليات نداره..