بد است كه آدميزاد در زندگاني هدفي نداشته باشد.
بد است كه آدميزاد در زندگاني اصولي نداشته باشد.
بد تر اينكه آدم براي زندگاني حتي روشي نداشته باشد.
...اما اينكه اصول و روشهات هميشه براي خودت و ديگران مايه دردسر باشند،ديگر افتضاح است!
مثل جمهوري اسلامي و..من!
۷/۰۸/۱۳۸۱
عكس عروسي چه گوارا را ديده بوديد؟مثل موشي در كنار گربه.يا پسر چموشي در جوار ناظم خشن مدرسه!..شباهت چنداني به“چه“افسانه اي ندارد،به غير از شلختگي..لبخندي زده و مودب...
گفتم چه گوارا، راستي حال خواهرت چطوره؟!
باز Ftv و برزيلي ها،كه مايو پوشان رژه مي رفنتد.وسط n تا برنزه باريك اندام كه مختصر مايويي پوشيده اند،يكي دو تا شان بد جوري تو چشم مي زنن..داشتم فكر مي كردم اين مايو هاي گل گلي چه چيز خارق العاده اي دارند.
دقت كه كردم ديدمtexture پارچه هر دو مايو(كه صورتي و آبي روشن بودند)عكسهاي كوچك چهره چه گواراست..البته در pop بودن مرحوم چه ترديدي نيست،ولي...تصورش رو بكن،تصوير“چه“با اون قيافه نافذ را،كه روي سينه و باسن زيبا رويان با هر قدم بالا و پايين مي پرد.. !
۷/۰۶/۱۳۸۱
عادات بد،آموخته هاي نادرست،همه “مزخرفاتي كه “اكتساب“كرده ايم!،جز اين كه بحران سازند،در بحران هاي ناگزير بد جور گريبانگير مي شوند.
به پديده “غيبت“نگاه كن،به رانندگي مان،آنارشيسمدرمان ناشدني مان،قضاوت در مورد همه چيز و همه كس،به احساساتي(و نه حساس)بودن بيمارگونه مان و هزار چيز ديگر..حالا فرض كن جنگ شود،يا انقلاب يا زلزله...كه هر سه هم محتملند!
پي نوشت:به جنگها و زلزله ها و ..خانگي هم فكر كن و “عبرت“ گير.
................
دردهايي است،غير مردن كان را دوا نباشد.و روح آدم را مثل خوره مي خورد و تدبير مبتلا محال است.....و هيچ خنده دار نيست.
به پديده “غيبت“نگاه كن،به رانندگي مان،آنارشيسمدرمان ناشدني مان،قضاوت در مورد همه چيز و همه كس،به احساساتي(و نه حساس)بودن بيمارگونه مان و هزار چيز ديگر..حالا فرض كن جنگ شود،يا انقلاب يا زلزله...كه هر سه هم محتملند!
پي نوشت:به جنگها و زلزله ها و ..خانگي هم فكر كن و “عبرت“ گير.
................
دردهايي است،غير مردن كان را دوا نباشد.و روح آدم را مثل خوره مي خورد و تدبير مبتلا محال است.....و هيچ خنده دار نيست.
همه انرژيم تمام شد...كلمات بار معنايي غلط اندازي دارند.“راضيم“اگر بگويم يعني “احساس رضايت“مي كنم ،كه نمي كنم.من “احساس نگراني“مي كنم،يا بالعكس.
ناراحتم،خسته ام،به دلايل منطقي و شخصي(bold) اما،حاضر به عقب گرد نيستم..
زندگاني پروژه نيست،فيلم سينمايي نيست..اينطور نيست كه كاري را بكني و تمام شود.كارها تمام نمي شوند.همه چيز را داري در جهت مطلوب(ونه خوب،لزوما“)هل مي دهي كه پروردگار متعال بر مي گردد سر شيلنگ را مي گيرد رو كله ات..
حالا خسته ام،انرژي منرژي ندارم..سعي مي كنم(يعني چيكار مي كنم؟)كه حواسم جمع باشد..منتظرم.تا چه پيش آيد..
خداوندگار يكتا،گويا نمي توانديك نمودار خطي ،صعودي يا نزولي درست و جسابي بكشد..كه روندش را بفهمي..فقط نمودارسينوسي را ياد گرفته،300 تا نقطه عطف دارد،صد بار جهتش عوض مي شود.
چهار چرخ ما رو هواست،...چون رب العالمين نمي خواهد رياضيات دبيرستان را مرور كند.
اين بار بالاغيرتا سر شيلنگ رو بگير اونورتر.آمين!
ناراحتم،خسته ام،به دلايل منطقي و شخصي(bold) اما،حاضر به عقب گرد نيستم..
زندگاني پروژه نيست،فيلم سينمايي نيست..اينطور نيست كه كاري را بكني و تمام شود.كارها تمام نمي شوند.همه چيز را داري در جهت مطلوب(ونه خوب،لزوما“)هل مي دهي كه پروردگار متعال بر مي گردد سر شيلنگ را مي گيرد رو كله ات..
حالا خسته ام،انرژي منرژي ندارم..سعي مي كنم(يعني چيكار مي كنم؟)كه حواسم جمع باشد..منتظرم.تا چه پيش آيد..
خداوندگار يكتا،گويا نمي توانديك نمودار خطي ،صعودي يا نزولي درست و جسابي بكشد..كه روندش را بفهمي..فقط نمودارسينوسي را ياد گرفته،300 تا نقطه عطف دارد،صد بار جهتش عوض مي شود.
چهار چرخ ما رو هواست،...چون رب العالمين نمي خواهد رياضيات دبيرستان را مرور كند.
اين بار بالاغيرتا سر شيلنگ رو بگير اونورتر.آمين!
۷/۰۳/۱۳۸۱
اين دوتا لايحه جديد دولت(درباره انتخابات و قانون اساسي و ..) متنشون تو همشهري ديروز و امروز چاپ شده.
..ارزش خواندن حتما دارند...يه جاهايي اينقدر بديهي است كه ميگي مگه تا حالا چه جوري بود..؟!
..يه جاهايي چنان محافظه كار كه مي موني اونوري ها با كجاش مخالفن...!(البته دوستان اصولا با تغيير مخالفن..چون مرتجعن.مث...كش!)
...
آقا اين تايپ كردن ما هيچ جوري تند نميشه..منم كه در جيك ثانيه ذله ميشم و حرفم يادم ميره..خاك بر سر خرفتم واقعا“..
حالا خيال دارم سرعت فكر كردنمو كم كنم!(يعني آره!!)
۷/۰۲/۱۳۸۱
۷/۰۱/۱۳۸۱
“نكته: اگر قرار شود سايتهاي اينترنتي را ببندند با استفاده از قانون راجع به ممنوعيت حمل اشياء فلزي روي ترك موتور سيكلت مصوب 17 ارديبهشت 1322 هم ميبندند.“!
نكته اي بديهي از نبوي.
“... از اخلاص عمل علی گفتند و روايتهای به حق تازه ای از خوارج و دار و دسته...
نظر می دادند ، تفسير می کردند و خلاصه آنقدر جدی از آن دوران حرف می زدند که
بعيد نمی ديدی کيف پولشان را در بياورند و عکسی نشانت بدهند و معرفی کنند:
اين وسطيه منم ، اين حضرت علی ، بچه ای هم که بغلشون امام حسين...“
از سرگردان در دهكده جهاني....قويا توصيه ميكنم!
۶/۳۱/۱۳۸۱
.....-من دروغ نمي گم
-بينيم بابا!
............اگه يه روز دروغ نگي
اگه يه روز غيبت نكني
اگه يه روز رفقاي گرام رو مسخره نكني
اگه يه روز همه چيز رو بپذيري و حس طلبكاريتو يه روز عقب بندازي
..اگه يه روز هيچ خلاف رانندگي نكني
اگه همه اينا ،اونوقت لابد يه اجنبي خائني كه در نقطه ديگري از ارض داري اكسيژن مصرف ميكني.
..اين از كجا پيدا شد؟..قوز بالا قوز،نور علي نور،تو اين خر تو خري -يا خر در گلي ـ همين گل به سبزه آراسته كم بود!
نميدانم چرا همه يه دقيقه صبر نميكنن ما كارامون رو بكنيم مشكلاتمون رو حل كنيم بعد زن بگيرن،قرار داد ببندن،سخنراني كنن،ترور كنن..
.............
يه كتاب خريدم امروز شانسي،“جامعه شناسي خودماني“...فهرستي از صفات ناپسند “ما ايرانيها“ است..قرار نبوده طنز باشه ولي با نمكه!
به خصوص كه يه مهموني هم در خانه برقرار باشه و آنلاين نصف اون صفات مذموم رو در خودت و ملت مرور كني..بعضي لندني ها عاشقش مي شن.
...اي بابا ..نه در كودكي حادثه اي پيش اومد برامون،
نه در نوجواني دچار بحران عاطفي شديم ،
نه در عنفوان جواني رسما مرتكب شيزوفرني شديم
نه بابا مون شكنجه مون كرد ،نه ننه مون 12 تا شوهر كرد
نه جنگ شد نه قحطي شد نه كودتا شد
..فردا روزي اگه ازمون پرسيدن تو چرا هيچ پخي نشدي چي داريم بگيم؟
لابد تقصير انگيليساس..يا آخوندا..!
نه در نوجواني دچار بحران عاطفي شديم ،
نه در عنفوان جواني رسما مرتكب شيزوفرني شديم
نه بابا مون شكنجه مون كرد ،نه ننه مون 12 تا شوهر كرد
نه جنگ شد نه قحطي شد نه كودتا شد
..فردا روزي اگه ازمون پرسيدن تو چرا هيچ پخي نشدي چي داريم بگيم؟
لابد تقصير انگيليساس..يا آخوندا..!
اين چار خط قبلي رو نوشتم ..بعد ياد تعداد بازديد كننده هاي اين صفحه افتادم(زير 10 نفر)..كه احتمالا همه رو هم مي شناسم و بالعكس..فكر كردم وقتي با اين مخاطب گسترده! مطلبي رو منتشر مي كني احتمال برداشت شخصي و به خود گرفتن چقدر كمه!!...
..كلا اينطوري چيز نوشتن حالت مضحكي داره..فرض كن كاربرد اين يه برگ html براي تو فرضا اينه كه :اه!فلاني امروز چه شنگوله!يا باز شاك زده وا ،يا ...
خلاصه حرف زدن واسه چار تا آشنا در وبلاگ (يا روزنامه يا هر رسانه ديگر)،مستقل ازمحتواي قضيه، فعلي خاله زنكي بيش نيست!والسلام!!
..نمي دونم چي ،اما كم كم خودمون هم باورمون ميشه..
..دقيقا نقش دودره كننده و دودره شونده معلوم نيس، حتي نميشه مطمئن بود بزه“دودره“اتفاق افتاده..
اما تجربه نشون داده كه خودمون هم كم كم شك برمون ميداره كه نكنه دودره شده باشيم..يا دودره كرده باشيم..چون يه آدم حسابي پيدا نميشه كه بتونه قانعمون كنه اينطورها نيس..لذا براي احتياط هم شده ديگه دم پر هم نميايم..البته همه مون موجودات نازنيني هستيم و براي هم عزيز ..اما 10 تن عزت نفس فراگيرمون اجازه نميده ،باز بگيم:“احوال آقا؟!“..فعلا ميگيم چطوري ؟ خوبي؟...ميداني ،به هر حال يه جورايي دودره شده ايم مگه نه؟!
۶/۳۰/۱۳۸۱
۶/۲۹/۱۳۸۱
وقتي تخقير شدي در چشمت ..سخت بلند مي شوي
من، نمي تر سم ..اينطور فكر مي كنم ...نه از چيزي نمي تر سم ..سنگدل شده ام از مردن خودم كه هيچ از مردن نزديكان هم نمي تر سم..اين حرف را مزمزه كرده ام و مي گويم...واقع اينكه ترسم چنان عظيم و گسترده است كه همه دنيايم را در بر گرفته .ترسم ديگر به معطوف به موضوع خاصي نيست...ترس از گفتن ..از شنيدن از باختن از رفتن از ماندن ترس ترس...از تو از خودم از همه .ترس از انتقاد، از تشويق..ترس از خوشگلترها ترس از پولدارها فقيرها از ناشي ها واردها...
و يهو همه جا را مي گيرد ..مي بيني كه با ورقه هايي از ترس عايق كاري شده اي فقط سعي مي كني براي همه آنها كه گفتم و نگفتم عادي باشي ...وسنگدل ميشوي و آنقدر ترسيده اي كه چيزهاي “واقعا“ترسناك را با مغزت شناسايي مي كني و به صورتي منطقي براي دنيا نمايش مي دهي....
امروز دارم سعي مي كنم حرفهايي را كه هميشه نمي گويم بزنم ..در پيشگاه حضرت اينترنت ..اگر ترس و لودگي و ساير .. بگذارند
ميداني ،غير از اون نق هاي خوابگاهي، افاضات سر شام و بي مزه بازي هاي همراه با كفيشه و الكل ...خرف هايي هست كه نگفته مانده ...
و گفتنش آسان هم نيست ظاهرا ..حرفهيي كه هميشه از خود پنهان كرده اي ...
و طبعا به ديگران هم نگفته اي ..
احساس مي كنم به نفع ترس و تنبلي فروتنانه پس كشيده ام ..فكر مي كنم به زندگي بيش از حد باج داده ام ..و فكر مي كنم جبران نميشود.
و مهم نيست...
مضحك است كه براي روراست بودن با خودت اينترنت را واسطه كني...
...هر لاطائلاتي را واقعا مي شود روي اينترنت گذاشت؟!
من، نمي تر سم ..اينطور فكر مي كنم ...نه از چيزي نمي تر سم ..سنگدل شده ام از مردن خودم كه هيچ از مردن نزديكان هم نمي تر سم..اين حرف را مزمزه كرده ام و مي گويم...واقع اينكه ترسم چنان عظيم و گسترده است كه همه دنيايم را در بر گرفته .ترسم ديگر به معطوف به موضوع خاصي نيست...ترس از گفتن ..از شنيدن از باختن از رفتن از ماندن ترس ترس...از تو از خودم از همه .ترس از انتقاد، از تشويق..ترس از خوشگلترها ترس از پولدارها فقيرها از ناشي ها واردها...
و يهو همه جا را مي گيرد ..مي بيني كه با ورقه هايي از ترس عايق كاري شده اي فقط سعي مي كني براي همه آنها كه گفتم و نگفتم عادي باشي ...وسنگدل ميشوي و آنقدر ترسيده اي كه چيزهاي “واقعا“ترسناك را با مغزت شناسايي مي كني و به صورتي منطقي براي دنيا نمايش مي دهي....
امروز دارم سعي مي كنم حرفهايي را كه هميشه نمي گويم بزنم ..در پيشگاه حضرت اينترنت ..اگر ترس و لودگي و ساير .. بگذارند
ميداني ،غير از اون نق هاي خوابگاهي، افاضات سر شام و بي مزه بازي هاي همراه با كفيشه و الكل ...خرف هايي هست كه نگفته مانده ...
و گفتنش آسان هم نيست ظاهرا ..حرفهيي كه هميشه از خود پنهان كرده اي ...
و طبعا به ديگران هم نگفته اي ..
احساس مي كنم به نفع ترس و تنبلي فروتنانه پس كشيده ام ..فكر مي كنم به زندگي بيش از حد باج داده ام ..و فكر مي كنم جبران نميشود.
و مهم نيست...
مضحك است كه براي روراست بودن با خودت اينترنت را واسطه كني...
...هر لاطائلاتي را واقعا مي شود روي اينترنت گذاشت؟!
ژيمناست ها در 20 سالگي پير حاب مي شن...فوتبالسثها در 35 سالگي پير حساب مي شن ..داماد ها در 45 سالگي پير حساب مي شن ..وقثي 30 سالته و دانشجوي دوره ليسانسي پير حساب مي شي ..اگه در 45 سالگي رييس جمهور آمريكا شي جوون هستي..اگه در23 سالگي phdبگيري جوون هستي ..اگه در 50 سالگي بميري جوون هستي ...خلاصه اين كه تو در آن واحد همواره براي يك سري كارا پير و براي يكسري كاراي ديگه جوون هستي ..و ضمنا براي يك سري كار ها هم سنت مناسب است..در واقع يكسري كار در جهان مناسب سن تو وجود دارد و براي ساير كارها يا جوان و يا پير هستي ...مثلا انجام كارهاي انقلابي از يه آدمي با شرايط سني باباي ..!
حالا اگه تو دلت بخواد يه سري كار بكني كه از هر لحاظ با شرايط سنيت نامناسبه چيكار مي كني ..آدم بايد معلوم شه براي خودش زندگي مي كنه يا شناسنامه اش....اگه ازت بپرسم واسه چي زندگي مي كني چي جواب ميدي :ضمن اشاره به اهميت و بزرگي سؤال ،من براي زنم خانواده ام وطنم عقايدم روياهام و ..زندگي مي كنم....مطمئني؟براي شركتت زندگي نمي كني؟براي كسب رضايت اطرافيان به هر قيمت چطور؟..براي مد ،مسجد محل،پژو سواراي شهرك،استاداي دانشكده چي......من خيلي وقتها دچار اين حالت زندگي كردن براي چيزاي نامربوط مي شم..منتها چون يه خورده خجالتي ام بايد اول مخاطبو مجاب كنم تا يه كلمه خرف بزنم از قول خودم....راستش اين كه من به دلخواه خودم زندگي نمي كنم نه تنها براي تو كه براي خودم هم اغلب مهم نيس.
...............................................
اكبر آباد در نزديكي اسلامشهر واقع است..تگزاس محله ايست(حاشيه تهران تگزاس خيز است اصولا)فقير و پر همه نوع خلاف..زبان اصلي هم تركي است..ضمنا از اون فجايع معماري ترميم ناشدني هم هست..روي سقف همه خانه ها منبع آبي است ..مشكل آب دارند..اون قضاياي شلوغي ها ودر گيري هاي اسلامشهر در واقع عمده اش مربوط به همين اكبرآباد بود...آقاي محترمي كه با ما كار مي كند (يا ما برايش كار مي كنيم!)و كارگاهش هم آنجاست،از خنده روده بر مي شد وقتي ماجراي تجمع ايرانيان در مقابل سازمان ملل ،در حمايت از مردم اكبر آباد را تعريف مي كرد...
حالا اگه تو دلت بخواد يه سري كار بكني كه از هر لحاظ با شرايط سنيت نامناسبه چيكار مي كني ..آدم بايد معلوم شه براي خودش زندگي مي كنه يا شناسنامه اش....اگه ازت بپرسم واسه چي زندگي مي كني چي جواب ميدي :ضمن اشاره به اهميت و بزرگي سؤال ،من براي زنم خانواده ام وطنم عقايدم روياهام و ..زندگي مي كنم....مطمئني؟براي شركتت زندگي نمي كني؟براي كسب رضايت اطرافيان به هر قيمت چطور؟..براي مد ،مسجد محل،پژو سواراي شهرك،استاداي دانشكده چي......من خيلي وقتها دچار اين حالت زندگي كردن براي چيزاي نامربوط مي شم..منتها چون يه خورده خجالتي ام بايد اول مخاطبو مجاب كنم تا يه كلمه خرف بزنم از قول خودم....راستش اين كه من به دلخواه خودم زندگي نمي كنم نه تنها براي تو كه براي خودم هم اغلب مهم نيس.
...............................................
اكبر آباد در نزديكي اسلامشهر واقع است..تگزاس محله ايست(حاشيه تهران تگزاس خيز است اصولا)فقير و پر همه نوع خلاف..زبان اصلي هم تركي است..ضمنا از اون فجايع معماري ترميم ناشدني هم هست..روي سقف همه خانه ها منبع آبي است ..مشكل آب دارند..اون قضاياي شلوغي ها ودر گيري هاي اسلامشهر در واقع عمده اش مربوط به همين اكبرآباد بود...آقاي محترمي كه با ما كار مي كند (يا ما برايش كار مي كنيم!)و كارگاهش هم آنجاست،از خنده روده بر مي شد وقتي ماجراي تجمع ايرانيان در مقابل سازمان ملل ،در حمايت از مردم اكبر آباد را تعريف مي كرد...
۶/۲۷/۱۳۸۱
...“اگر با من نبودش هيچ ميلي چرا ظرف مرا بشكست ليلي“
...آقا مجنون بلا نسبت “مجنون“ واقعي بوده وا!
................
اين روزا احاديث نوبري مي بينم و ميشنوم(نقل به مضمون مي كنم،با ذكر مرجع):
در نيروي دريايي: رسول اكرم:“اي بسا كساني كه در دريا شهيد مي شوند از مرتبتي بالاتر برخوردارند“
جلوي شهر بازي: علي(ع):“ تفريح سالم زندگي را پربار مي كند“
اداره استاندارد: ,, :“كيفيت الفعل تدل علي كميت العقل“
..يعني كيفيت كار مقدار عقل را نشان ميدهد....در راستاي مديريت كيفيت و اينا!
....بايد بياين و از نزديك “كميت العقل“شون رو ببينين!
۶/۱۸/۱۳۸۱
نقيبي: “مي گويند فرهاد رفت.
مي گويند باز ما مرده پرستي كرده ايم و قدر يك عزيز در جمع را ندانسته ايم.
مي گويند هرچه هم حالا بگوييد جبران گذشته از دست رفته را نخواهد كرد.
مي گويم چنين نيست.
ما مرده پرست نيستيم. حداقل در اين مورد نبوده ايم. اين نام مرده پرست بودن را هم بگذاريد در ميان اصطلاحات زشتي كه ما اين روزها با نسبت دادن آن به خودمان احساس غرور مي كنيم.
مرد تنهاي ما چندان هم تنها نبود. آن گونه كه مثلا فريدون فروغي نازنين بود. هفته به هفته و ماه به ماه همه سراغش را مي گرفتند و درباره اش حرف مي زدند. دهها بارش را خودم شاهد بوده ام كه هوادارانش در هر صورتي قصد كمك داشتند و خانواده فرهاد اين كمكها را رد كردند. نگاه كنيد به همين دويست نامه اي كه چند ماهي است در كنار پندار جاخوش كرده است. نگاه كنيد به نوشته هاي نگارنده در ستون نوستالژيهاي نداشته و يادداشتهاي خدايار قاقاني در ستون مثلث ساز، صدا، غزل هفته نامه الكترونيك كاپوچينو كه در گوشه گوشه اش نام و ياد فرهاد است و شعرهاي شاعري كه اين روزها بد بر جوانان هموطنش مي تازد.
آقايان و خانومها... ما مرده پرست نيستيم. حداقل در اين يك مورد نبوده ايم. نام نيك ديگري – آنگونه كه دوست داريد - بر صفحات پربار دفتر زندگيتان نيفزاييد.“
..ميگم حالا اصلا با فرض مرده پرستي ..صدا و سيما ميمرد يه آهنگ از فرهاد بذاره؟....گيرم همون “وحدت“..گرچه شايد بد هم نشد.
مي گويند باز ما مرده پرستي كرده ايم و قدر يك عزيز در جمع را ندانسته ايم.
مي گويند هرچه هم حالا بگوييد جبران گذشته از دست رفته را نخواهد كرد.
مي گويم چنين نيست.
ما مرده پرست نيستيم. حداقل در اين مورد نبوده ايم. اين نام مرده پرست بودن را هم بگذاريد در ميان اصطلاحات زشتي كه ما اين روزها با نسبت دادن آن به خودمان احساس غرور مي كنيم.
مرد تنهاي ما چندان هم تنها نبود. آن گونه كه مثلا فريدون فروغي نازنين بود. هفته به هفته و ماه به ماه همه سراغش را مي گرفتند و درباره اش حرف مي زدند. دهها بارش را خودم شاهد بوده ام كه هوادارانش در هر صورتي قصد كمك داشتند و خانواده فرهاد اين كمكها را رد كردند. نگاه كنيد به همين دويست نامه اي كه چند ماهي است در كنار پندار جاخوش كرده است. نگاه كنيد به نوشته هاي نگارنده در ستون نوستالژيهاي نداشته و يادداشتهاي خدايار قاقاني در ستون مثلث ساز، صدا، غزل هفته نامه الكترونيك كاپوچينو كه در گوشه گوشه اش نام و ياد فرهاد است و شعرهاي شاعري كه اين روزها بد بر جوانان هموطنش مي تازد.
آقايان و خانومها... ما مرده پرست نيستيم. حداقل در اين يك مورد نبوده ايم. نام نيك ديگري – آنگونه كه دوست داريد - بر صفحات پربار دفتر زندگيتان نيفزاييد.“
..ميگم حالا اصلا با فرض مرده پرستي ..صدا و سيما ميمرد يه آهنگ از فرهاد بذاره؟....گيرم همون “وحدت“..گرچه شايد بد هم نشد.
۶/۱۶/۱۳۸۱
فرهاد آنقدر هم بي صدا نرفت..
..نمي دونم دقيقا كدوم عامل مشكوك باعث شده كه ملت اين طور دلشكسته بشن..از رفتن يه خواننده خاص با 3 تا آلبوم.و خيلي ها ( خيلي ها)از رفتن و در واقع “نبودن“ او جدا“ناراحت هستن......چيزي كه برام جالبه (وعجيب) اينه كه قضيه اين بار مث فرضا فريدون فروغي يا فردين دچار اون حالت عوام پسندانه فجيع نشده(يا هنوز نشده)..
..البته لابلاي صداها (از خارجه به خصوص)اين مسابل هم هست طبعا،..(اشتباه نشه: من همه اين مرحومين رو از يك دسته نميشمرم)...
...شهيار قنبري در برنامه عصبانيش..و از آن طرف ضيا كه بيني تيز و كم دقتي دارد..هر دو با شهبال شب پره..همشهري،40 چراغ و وزارت ارشاد و.....
........................ديشب كه ميرفتم خونه ،پشت يه رنوي سبز فزرتي ،فتوكپي عكس فرهاد رو زده بود با نوشته“فرهاد هم رفت“..ساده و گويا و كم خرج و خاص
..............................
ديروز اما شهيار قنبري كليپ اجراي صحنه اي “آوار“فرهاد رو پخش كرد(....بعد از شرح ويژگي هاي انساني فرهاد والبته خودش!) ..آخر برنامه بود
..آهنگ فيد شد به ملودي شازده خانوم و تصوير ستار:“ من ستار هستم و براي تماس با اقوامم در ايران از خدمات با كيفيت و ارزان شركت x استفاده مي كنم“
..آهان!!
..نمي دونم دقيقا كدوم عامل مشكوك باعث شده كه ملت اين طور دلشكسته بشن..از رفتن يه خواننده خاص با 3 تا آلبوم.و خيلي ها ( خيلي ها)از رفتن و در واقع “نبودن“ او جدا“ناراحت هستن......چيزي كه برام جالبه (وعجيب) اينه كه قضيه اين بار مث فرضا فريدون فروغي يا فردين دچار اون حالت عوام پسندانه فجيع نشده(يا هنوز نشده)..
..البته لابلاي صداها (از خارجه به خصوص)اين مسابل هم هست طبعا،..(اشتباه نشه: من همه اين مرحومين رو از يك دسته نميشمرم)...
...شهيار قنبري در برنامه عصبانيش..و از آن طرف ضيا كه بيني تيز و كم دقتي دارد..هر دو با شهبال شب پره..همشهري،40 چراغ و وزارت ارشاد و.....
........................ديشب كه ميرفتم خونه ،پشت يه رنوي سبز فزرتي ،فتوكپي عكس فرهاد رو زده بود با نوشته“فرهاد هم رفت“..ساده و گويا و كم خرج و خاص
..............................
ديروز اما شهيار قنبري كليپ اجراي صحنه اي “آوار“فرهاد رو پخش كرد(....بعد از شرح ويژگي هاي انساني فرهاد والبته خودش!) ..آخر برنامه بود
..آهنگ فيد شد به ملودي شازده خانوم و تصوير ستار:“ من ستار هستم و براي تماس با اقوامم در ايران از خدمات با كيفيت و ارزان شركت x استفاده مي كنم“
..آهان!!
۶/۱۳/۱۳۸۱
يه رفيقي كه هر ده نفر(و جديدا 5 نفر!) خواننده اين قضيه سراي الكترونيك احتمالا مي شناسنش،سخني گفته بود كه بايد زر گرفت:
(( آقا اين قضيه زن گرفتن ما هم يه جورايي مرامي شد!))..يادم نيست اثر الكل بود يا شور حسيني گرفته بودش يا صرفا مزخرف گفت..اما به نكته مهمي اشاره كرد!
..اينكه ما (ايرانيها..مردم جهان..همنسلان ما..يا فقط من و او!)از يه جور بيماري عجيبي رنج ميبريم..مثلا((رودربايستي كيهاني!))..خيلي از كار ها صرفا در مسير عادي وقايع،حتي بدون اعمال نظر تو انجام ميشوند..ميدانيد كه در مورد انتخابات گواتمالا حرف نمي زنم....
..انگار به صورت آگاهانه اي داري نقشي رو كه در فيلمنامه برات در نظر گرفته شده ،اجرا مي كني......و لابد در عالم مثل ميروي واسه خودت زندگاني خودت رو مي كني...
..تو اين زمونه و با اين سر و پيك نافرم و خود شيفتگي نامربوط....كم و كسريم اينه كه بزنم برم هيپي شم ،يهو!
..........
يه مطلب غير مرتبط: خودم واقعا فهميده ام كه ديگران ..و ديگران مهم را به خصوص..بسيار مي آزارم،و نمي خواهم.
..در عين حال در تك تك موارد..توي دلم..رفتارم درست بوده..
.....و شايد به دليل خود خواهي..حاضر نيستم داستان مرد خود خواه و اطرافيان خير خواه را باور بكنم ..
...اين مطلب رو هم گفتم كه بز اساس يه مقاله كه تو روزنامه خوندم اين وبلاگ كاملا جزو بلاگهاي درجه سه طبقه بندي بشه:
شخصي..خود شيفته..و در يك كلام خاله زنكي!......بدون هر گونه ((اطلاعات))مفيد!
..من كه در اين ،ترنت هيچ رسالت اطلاع رساني براي خودم احساس نمي كنم...چقدر ور زدم.
(( آقا اين قضيه زن گرفتن ما هم يه جورايي مرامي شد!))..يادم نيست اثر الكل بود يا شور حسيني گرفته بودش يا صرفا مزخرف گفت..اما به نكته مهمي اشاره كرد!
..اينكه ما (ايرانيها..مردم جهان..همنسلان ما..يا فقط من و او!)از يه جور بيماري عجيبي رنج ميبريم..مثلا((رودربايستي كيهاني!))..خيلي از كار ها صرفا در مسير عادي وقايع،حتي بدون اعمال نظر تو انجام ميشوند..ميدانيد كه در مورد انتخابات گواتمالا حرف نمي زنم....
..انگار به صورت آگاهانه اي داري نقشي رو كه در فيلمنامه برات در نظر گرفته شده ،اجرا مي كني......و لابد در عالم مثل ميروي واسه خودت زندگاني خودت رو مي كني...
..تو اين زمونه و با اين سر و پيك نافرم و خود شيفتگي نامربوط....كم و كسريم اينه كه بزنم برم هيپي شم ،يهو!
..........
يه مطلب غير مرتبط: خودم واقعا فهميده ام كه ديگران ..و ديگران مهم را به خصوص..بسيار مي آزارم،و نمي خواهم.
..در عين حال در تك تك موارد..توي دلم..رفتارم درست بوده..
.....و شايد به دليل خود خواهي..حاضر نيستم داستان مرد خود خواه و اطرافيان خير خواه را باور بكنم ..
...اين مطلب رو هم گفتم كه بز اساس يه مقاله كه تو روزنامه خوندم اين وبلاگ كاملا جزو بلاگهاي درجه سه طبقه بندي بشه:
شخصي..خود شيفته..و در يك كلام خاله زنكي!......بدون هر گونه ((اطلاعات))مفيد!
..من كه در اين ،ترنت هيچ رسالت اطلاع رساني براي خودم احساس نمي كنم...چقدر ور زدم.
..آيا شما عبرت گرفته ايد؟..نه! اين ((عبرت)) يعني چي اصولا؟
..يه ماهيت عجيبي داره اين كلمه ..مث درس گرفتن يا پند گرفتن نيست..
..قضيه ايوان مداين را كه شنيده ايد؟..عبرت يه حالت دستوري و غير منطقي داره..مث اينكه بگي نيگا كن اين كسري با اين عظمتش(50 سال بعد مرگش!)اين وضع خونه و زندگيشه!((پس)) قناعت پيشه كن...عبرت يعني همين ((پس))!..يعني چون 2+2=4 پس همين كه من گفتم!!
در همين راستا: چه خوش گفت آن كسي كه فرمود not onlyگذشته چراغ راه آينده نيست،but also اين آينده است كه چراغ راه گذشته ميباشد!
..به اين صورت كه تو تا زمانيكه به افكار و نگره هاي جديد نرسي اصلا متوجه حجم گه زيادي كه در ((گذشته))خورده اي نمي شوي.
....مثلا وقتي گذاشتنت بيخ ديوار تازه دقيقا متوجه ابعاد انقلابي كه مرتكب شده اي،ميشوي(خواهي شد!)
....وقتي پسرت در 20 سالگي قرتي شد ميفهمي كه چه برنامه تربيت مذهبي درخشاني طراحي كرده بودي..
....وقتي زنت(يا شوهرت اغلب!) داراييت رو خورد،دهنت رو صاف كرد،با يكي ديگه هم گذاشت رفت..از هيچ همكاريي در داغون كردن روحيه و حيثيتت هم دريغ نكرد مي فهمي عاشق چه ان بزرگي بودي(تازه اگر بفهمي!)
..وقتي 30 سالت شد تازه ممكنه بفهمي كه در طول nسال آموزش ،جز الفبا،چيز مهم ديگري يادت نداده اند...
.........مثال زياده!
..يه ماهيت عجيبي داره اين كلمه ..مث درس گرفتن يا پند گرفتن نيست..
..قضيه ايوان مداين را كه شنيده ايد؟..عبرت يه حالت دستوري و غير منطقي داره..مث اينكه بگي نيگا كن اين كسري با اين عظمتش(50 سال بعد مرگش!)اين وضع خونه و زندگيشه!((پس)) قناعت پيشه كن...عبرت يعني همين ((پس))!..يعني چون 2+2=4 پس همين كه من گفتم!!
در همين راستا: چه خوش گفت آن كسي كه فرمود not onlyگذشته چراغ راه آينده نيست،but also اين آينده است كه چراغ راه گذشته ميباشد!
..به اين صورت كه تو تا زمانيكه به افكار و نگره هاي جديد نرسي اصلا متوجه حجم گه زيادي كه در ((گذشته))خورده اي نمي شوي.
....مثلا وقتي گذاشتنت بيخ ديوار تازه دقيقا متوجه ابعاد انقلابي كه مرتكب شده اي،ميشوي(خواهي شد!)
....وقتي پسرت در 20 سالگي قرتي شد ميفهمي كه چه برنامه تربيت مذهبي درخشاني طراحي كرده بودي..
....وقتي زنت(يا شوهرت اغلب!) داراييت رو خورد،دهنت رو صاف كرد،با يكي ديگه هم گذاشت رفت..از هيچ همكاريي در داغون كردن روحيه و حيثيتت هم دريغ نكرد مي فهمي عاشق چه ان بزرگي بودي(تازه اگر بفهمي!)
..وقتي 30 سالت شد تازه ممكنه بفهمي كه در طول nسال آموزش ،جز الفبا،چيز مهم ديگري يادت نداده اند...
.........مثال زياده!
-چه ميزهاي خوشگلي..چه سالن خنكي..چه ويديو پروژكتور خوبي!...عجب هلو انجيري هايي!
..چه كتابخانه (خالي و)شيكي..چه آدمهاي محترم و كم خاصيتي....اينجا دولتي است به هر صورت.
بو هاي خوب..چاي ..شيريني و هلو انجيري(كه گفتم!)..اين هواي سبك كولر گازي..نور كم (به خاطر پروژكتور)..و صندلي راحت..
اصلا محيط مناسبي است..بعد ما ،هي حرف مي زنيم..نگاهت مي كنند..توي دلشان (و گاهي علنا)مي گويند((خيلي خوبه مهندس!..فقط ما يه وخ كار نكنيم،لطفا!))
..ميداني كه كار نمي كنند..اما تفريح مي كني از كار تعريف كردن برايشان،..و ديدن چشمهاشان كه مي ترسد!
..چه كتابخانه (خالي و)شيكي..چه آدمهاي محترم و كم خاصيتي....اينجا دولتي است به هر صورت.
بو هاي خوب..چاي ..شيريني و هلو انجيري(كه گفتم!)..اين هواي سبك كولر گازي..نور كم (به خاطر پروژكتور)..و صندلي راحت..
اصلا محيط مناسبي است..بعد ما ،هي حرف مي زنيم..نگاهت مي كنند..توي دلشان (و گاهي علنا)مي گويند((خيلي خوبه مهندس!..فقط ما يه وخ كار نكنيم،لطفا!))
..ميداني كه كار نمي كنند..اما تفريح مي كني از كار تعريف كردن برايشان،..و ديدن چشمهاشان كه مي ترسد!
۶/۱۲/۱۳۸۱
فكر مي كردم خوب بود اگه يه آدم خير پيدا مي شد كه در ديار كفر كراواتي (ونه چيز ديگه اي)با طرح چفيه فلسطينيها توليد كنه..جنبه هاي معنا دار قضيه و اينا....
از كانال fashion داشتم مد زمستان milanoرو كه كلي زمينه شرقي داشت نيگا مي كردم....
...دو تا لباس شب دراز با طرح چفيه هم توش بود!!...
..............دور از چشم انصار(..و نزديك به چشم مهاجرين!!)
از كانال fashion داشتم مد زمستان milanoرو كه كلي زمينه شرقي داشت نيگا مي كردم....
...دو تا لباس شب دراز با طرح چفيه هم توش بود!!...
..............دور از چشم انصار(..و نزديك به چشم مهاجرين!!)
۶/۱۰/۱۳۸۱
اشتراک در:
پستها (Atom)