۷/۲۶/۱۳۸۲

-كمرم شيكست زير بار اين خريت ناگزير!

-“حالا باشه!“..در دريايي از “حالا باشه!“ها شنا ميكني...

-اين ديوونه ها رو تو خيابون ديدي؟“طفلك چقدر هم باهوش و خوش اخلاق و آدم حسابي بود..!“..همچين اونقدري هم ازت دور نيس..يهو ديدي آره!..گرچه در مورد من لابد ميگن“از اولش هم معلوم بود“...

-ظرفيت آدم تموم ميشه..البته خيلي بيشتر از مقداريه كه به نظر مياد..تا حالاش هم اينو فهميده ام!

-شاهد هم كه زرت از غيب رسيد..

هیچ نظری موجود نیست: