با همايون داشتيم خيلي جدي در مورد وضعيت نه چندان مطلوب دوستي كه تصادف كرده حرف ميزديم..شخص ثالثي كه هيچ كداممان را نمي شناخت چشمهايش پر اشك شده بود..
صاف و ساده .."بچه شهرستان"به معناي مثبت كلمه..عمري چنين موجود حساسي نديده بودم،به خصوص كه مرد جوان قلچماقي هم بود.
به خاطر ناراحت كردنش ازش معذرت خواستيم.
۳/۱۹/۱۳۸۲
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر