۸/۲۵/۱۳۸۳

حال و روز آدم هاي عوضي سينما...اونايي كه نه قهرمانن نه بدمن قصه....كارهاي كثيف و رذيلانه ميكنن ومردنشون حتي باعث ناراحتي آدم بداي داستان نميشه..تازه اگه كسي خبردار شه..آدم هايي مث خبرچينا..گداها..جاعل ها...كارچاق كن هاي معتاد و مفنگي...آدم هايي كه هر چي از بيرون نگاشون مي كني اثري از غرور و كرامت نفس ندارن واسه همين آدم حساب نمي شن..گاهي مث "گالوم" اصلا شكل آدم هم ندارن ..حتي بدمن ها هم آدم حسابشون نمي كنن...كار خوبي ازشون برنمياد..وقتي نفله ميشن دلت براشون نمي سوزه..فقط گاهي يه كارايي مي كنن كه ازشون بدت بياد..لو ميدن ..خيانت مي كنن..دودره مي كنن...فرار مي كنن..دروغ ميگن..تسليم مي شن..مي ترسن..طمع ميكنن..اگه كسي بهشون لطفي بكنه نهايت انساندوستي رو نمايش داده ..اما اگه اينا هر كاري بكنن –اگه اصلا ديده بشه-لابد يه سو نيتي دارن..
اشكال اينه كه همه آقايون و خانوماي قهرمان هم عينا همين كارا رو مي كنن..ولي ككمون هم نمي گزه..تازه عشق هم مي كنيم...

راستش فيلما اصلا مال اين كارن ..كه حال كني ..تو واقعيت ادما هر كدوم درآن واحد قهرمان و ضد قهرمان بي شمار داستان مختلفن..نتيجتتا هيچ ادمي نيس كه كل صفات يه تيپ سينمايي با قواره اش جور در بياد..از طرف ديگه ما فراخور قصه مورد نظرمون نقشي رو واسه آدما-آدماي واقعي-در نظر مي گيريم..اگه اين "ما" آدم مهمي باشه،يا "ما"تعدادش زياد باشه اون نقش به آدمه تحميل ميشه...و يارو مجبوره با مشكلات –و مزاياي- اين نقش بسازه..ممكنه مث خاتمي قرار شه نقش اسپارتاكوس رو بازي كنه-كه هي بياد بگه ما به قهرمان احتياج نداريم و "ما"ته دلمون غنج بزنه واسه فروتني آقا-..ممكنه هم مث خيلي از ماها نقشاي فرعي و كم اهميت نصيبش بشه..
تو سينما سياهي لشگرا ميان يه دقيقه جلو دوربين و اوما تورمن ترتيبشونو ميده..بعد هم شب ميرن خونه هاشون..ولي قبول كن سخته آدم 24 ساعته بخواد جلو دوربين كتك و فحش بخوره...اونم تو يه فيلمي كه همه تماشاچيا هم توش بازي مي كنن ..ولي نبايد هم ناشكر باشي ..چون هر بدي كه سرت بياد يه نامه هم پيوستشه كه "از اين بدتر هم مي تونست باشه"

هیچ نظری موجود نیست: