۲/۰۱/۱۳۸۴


رفتم آرشيوم رو نگاه كردم يك كاره ..قريب سه ساله در اين دكون بازه و حالا كه نگاه مي كنم مي بينم همه مطالب توش رو مي تونستم الان-همين الان كه در خدمت شمام-نوشته باشم..از اين كه انقدر طرز فكرم،احساساتم،موقعيتم،علائق و نياز هام ثابت موندن يه جورايي زهره ترك شدم..فكر مي كردم چقدر همه چي كهنه و بلاموضوع به نظرم برسه ولي ديدم آب از آب تكون نخورده و ما همچنان همان آقايي هستيم كه بوديم..كه چيز غريبيه در نگاه اول ..ولي يك كم كه فكرشو مي كنم مي بينم بايد هم همين توقع رو مي داشتم.
خيلي مواظبم كه يه وقت سهواٌ از دهنم در نره و بگم:"ديگه واقعاٌ خسته شدم"چون بي نهايت لوس و تكراريه.

هیچ نظری موجود نیست: