يك وعده كامل ولگردي ..با سس كمدي سياسي..در 18 تير(يا يك عنوان ضايع ديگر)
1615 كار تموم شده.مي خوام برم پيش ممد اما دانشگاه يه جورايي تعطيله،اونم ول كرده رفته شاهين شهر..خوابگاه 3 سوخته رو هم نمي بينم..متاسف هم نيستم!فقط يه جور حس گس بلاتكليفي دارم...چه حساس!
پرواز ساعت2230 ..خب ،با علافي تو اصفهان غريبه نيستم.
1630عروس خوش قدم ،تو عزيز دلمي ،نسترن اي عشق من،چرت(باضمه و كسره با هم)
1805با اسپري رو ديوار نوشته"دوستت دارم18/12/81 "و يه كم اونور تر"گه خوردم 11/3/82" با همون خط و اسپري
اين يه اصفهان ديگه اس .تو نيم ساعت شايد 40 تا ساز دست ملت ديدم..ويلن(چند تا) گيتار ،سه تار،سنتور ،ني!..تو يه كفش فروشي تو مجتمع پارك پسره گيتارو بغل كرده بود و با دقت اتود مي زد..
1900 چهار باغ بالا .زنهاي چادري تو سرتاسر بلوار پراكنده ان.در گروههاي 2تا 5 نفره.تك و توك مرداي ريشو ي بي سيم به دست مي بيني.زن چادري و دو دختر همراهش از بلند شدن صداي بي سيم از زير چادر هول مي شن..شايد خجالت مي كشن.
بابا چه گوارا هم ديگه پاپ شده..چه برسه به فاطي كماندو.
1930 علي رقم بي سيم ها اوضاع مدني مي زنه .تو نظر چادري ها پراكنده هستن،با همون فرمت.وضع مضحكيه...قشريها و قرتيها بر خورده ان..تظاهر به نديدن هم مي كنن.مغازه ها تكو توكي مي بندند:"مگس پرونيس!".از داخل مغازه ها اما مانكن هاي پلاستيكي با ممه هاي گرد و سفت و سرسينه هاي برجسته حضور نمايندگان يائسگي زودرس رو لوث مي كنن.ممه ها:اين دشمنان سرسخت و نوك تيز ايدئولوژي اسلامي ..
...ممه چيز مهمي است(البته مي دونين!)چون سقف آزادي هاي اجتماعي تو يه جامعه (به خصوص اسلامي )رو مي توني از روي درصد سطح نمايانش در اجتماع ،تخمين بزني ...من اگه جاي اون جامعه نسوان (كه با اتوبوس آورده بودن)باشم يه پلاكارد مي گيرم دستم بزرگ روش مي نويسم "مرگ بر ممه".
از روبرو كه به هم مي رسند سر تكان مي دهند،مثل ارمني هاي جلفا..اتحاد رو مزمزه مي كنن...و اقليت بودن رو.
مرد هاشون هم ديدني هستن..بي سيم..ريش هاي دوروزه..و پيرهن هايي كه براي روي شلوار بودن طراحي نشده ان...قيافه قالبه..يكيشون درحاليكه تنها مرد اكيپ! يه سره سياه پوششون بود،دستتا از جانب يه دختر خانمي كه سايز مانتوش با گلاهك هاي هسته ايش ابدا مناسب نبود مورد شستشو قرار گرفت..من به اين نتيجه رسيدم كه اين هاپو ديگه بگير نيس..نظرم زود عوض شد.
آرابو باز بود.مادام جدي مهربان و به همون كوچكي ..با ساندويچ هاي خوشمزه اي كه حجم مواد غذايي توش جسارت خوردنو ازت سلب مي كنه.
2000فكر مي كردم فلسفه وجودي اين پيك نيك سياسي چيه؟..اذان هم دادن و خبري نشد.
از وسط سه تا شون رد ميشدم..فضولانه طبعا..رد كه شدم پشت سرم گفت"ندا!...علي قربانزاده بودا!". حالا اگه من همين حد از شباهت مختصر ومعوج رو به همت يا باكري يا ..داشتم طرف" ندا" رو صدا ميكرد؟ جنس تقلبي خوب نيس به ويژه سيگار و ارزشي تقلبي..دولبه پدر صاحاب بچه رو در ميارن.
2100 سوار تاكسي شدم.پليس ها آفتابي مي شدن..موتوري ها بيشتر مي شدن..يك كلام جو رسما ژيسك شد.از راننده پرس و جو كردم ديدم زكي !چن روزه شلوغه و ملت ده شب ميريزن بيرون و درگيري و اتوبوس آتيش زدن و" سپر به دستا" كه مياند آ با باتوم مي افتن به جوني اين جوونا!"(جون رو با اون "ج" هاي ويژه اصفهاني گفت كه يه چيزيه بين چ ،ج،ز،س،ت و بعضا گ حتي!)
2230باتوم ها وبسيجي هارو هم زيارت كرديم..باز يكيشون خيلي باحال بود..لباس پلنگي ..مسن موي رنگ شده ..تو تيپ جلال همتي فرضا.
2210تو فرودگاه:"هركس به زيبايي درون برسد،زيبايي بيرون را نمايان نمي كند"..حالا چرا و چه جوري ..اونش ديگه به خودش مربوطه!
2330سر خيابون خودمون هم ايست و بازرسي بود..بي پليس با بسيجيان محترمي در ابعاد مختلف حتي با 206 چراغ گردون دار كه نديده بودم.
......
خيلي ور زدم.به جاش سرگرم شدين! اگه اصفهان پشت سر من خبري شده ما رو قاق فرض نكنين و خبر بدين...
يه چيز ديگه.. ديگه اصلا از اصفهان و هيچ كدوم از موارد مرتبط و متعلقاتش مطلقا بدم نمياد..يا خودم يا مشكلاتم..يكيشون بزرگ شده احتمالا.
۴/۱۹/۱۳۸۲
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر