۳/۱۰/۱۳۸۲

زندگي مث سينماس: با هيكل اكبر عبدي نمي توني نقش برد پيت رو بازي كني.
زندگي مث سينماس: بازيگرا صرفا تظاهر مي كنن كه آخر قصه رو نمي دونن.
زندگي مث سينماس: تو فردين نيستي..sorry!
زندگي مث سينماس: به خاطر صنار تن به هر ديوثي اي ميدي
زندگي مث سينماس: براي اهلش مقدسه.
زندگي مث سينماس:اكتور هاي متنوع..قصه هاي تكراري(آدماي زياد،حركات كم!)
زندگي مث سينماس:هميشه ممكنه يه فيلم آشغال بره تو پاچت.
زندگي مث سينماس:پر از آدماييه كه فكر مي كني مخصوص فيلماي آبگوشتي ان.
زندگي مث سينماس: اما بدون هديه تهراني!متاسفانه

۳/۰۶/۱۳۸۲

عجله داشتم..نيم ساعت پشت چراغ نه چندان هوشمند عباس آباد گير افتاده بودم..براي بار صدم نوشته ها رو مي خوندم“چراغ هاي اين تقاطع توسط رايانه كنترل مي شوند“
فرض كن روهمه ماشينا بنويسن “ با بنزين كار ميكند.“

۳/۰۴/۱۳۸۲

- باباجان چي مي خوري شام؟
- هيچي.. زحمت نكشين.
- چيزي نيست ..يه چيز سردي بخوري بد نيست

حدس نمي زدم منظورش از “چيز سرد“! كالباس يخ زده باشه.


×××

چن تا منشي داريم كه كاراشون رو اغلب خودمون انجام مي ديم.
چن تا رييس داريم كه بايد هر روز در مورد وظايف اوليه شون توجيهشون كنيم.
چن تا مشتري داريم كه اغلب از بلبشويي و خرتو خري، مارو بيست هيچ ميزنن.
چن تا همكار (منظورم بيروني ها هستن!)داريم كه از ما هم كمتر حاليشون ميشه.
چن تا سازمان ناظر داريم كه هزار رحمت به همه موارد فوق!

طبيعيه كه بعد از يه مدتي جو مي گيرتمون كه لابد يه پخي هستيم!

۳/۰۳/۱۳۸۲

عهد كردم گر از اين غم به در آيم روزي
تا در ميكده شادان و غرلخوان بروم............اما نرفتم.

×××
پيچ امين الدوله..بوش كه بهت مي خوره حالت يهو(يا يه لحظه!) خوب ميشه...نمي دونم حالا به خاطر پيچشه،به خاطر امينشه ،يا چي...!

×××

- من عاشقتم!
- خري ديگه!!

×××

مگس:..فكر كن همه اش چن روز زنده باشي..بعد اشتباهي سوار هواپيما شي از تهرون بري اهواز.

نكته بعدي اينه كه حالا واقعا كي اشتباهي سوار اون هواپيما شده بود؟
ديگه اين كه ما مگه چن روز زنده ايم؟
بعدش اين كه فرض كن آگاهي ما از محيط 10 مليون برابر اون عاليجناب مگس باشه..الان با كدوم خط هوايي داريم كجا ميريم؟

ولش كن....امشب دل و دماغ خودكشي ندارم.


۳/۰۲/۱۳۸۲

“و من نه به خاطر حرفای احمقانه تون..نه به خاطر احساسی که خرج
هم ميکنيد...نه به خاطر هر چیزی که فکرشو میکنید.....فقط به خاطر
اینکه خسته نمیشید به شما دو تا حسودیم میشه!“استامينوفن

۳/۰۱/۱۳۸۲

- اصلا من بدبختم!
- من چي بايد بگم پس؟
- خب، هر كسي مشكلات خودش رو داره.
- به خودت بگو!

۲/۲۹/۱۳۸۲

توجه!.... توجه!
قابل توجه دانشجويان سابق صنعتي اصفهان
ظاهرا سقاييان نژاد،شده شهردار اصفهان..............به نظر من حتي امام زمان هم نمي تونه واسه اين مملكت كاري بكنه،چه برسه اپوزيسيون!
خوبه..وقتي تو خونه اي و تاريكه و ثلفن قطعه و beatles مي خونه و چاي گرمي هم هست،ميشه گفت كه..خوبه!

۲/۲۸/۱۳۸۲

كنفرانس تلويزيوني آيت الله حكيم: چند ميكروفون ،يكي مال رويتر بقيه به ترتيب‌ : العالم،المنار،IRIB ،سحر،خبر..همين.
..هي ميگيم ما بي طرفيم اين زبون نفهما حاليشون نميشه!

۲/۲۷/۱۳۸۲

نمي دونم يه آدمي كه از بهبود وضعيت صد در صد نا اميده چطور مي تونه به انجام “درست“ كار ها ،به شيوه خودش،ادامه بده..اما اين اتفاقيه كه ميفته..همين الان داره اتفاق ميفته.
- بابا خوش به حالت ! تو چيكار مي كني كه اصلا چاق نميشي..مث سابق لاغرموندي؟
- واللا.. من يه آدم عصبي اي هستم ..يه كم هم افسرده ام..شب ها كم و نامنظم مي خوابم..هفته اي اقلا 3 تا مسافرت بايد برم..اشتهام هم البته كمه..چون روزي يه پاكت سيگار مي كشم..اينه كه سر وزن موندم..خداييش كار مي كنه..

۲/۲۱/۱۳۸۲

..“در رستوراني كه كار مي‌كنم، دو نوع شراب داريم؛ يكي شراب شيراز، يكي هم شرابهاي ديگر!
همهء شرابهاي ديگر را مي‌فروشيم بيست دلار. شراب شيراز را مي‌فروشيم چهل دلار! ..“
برخلاف بلاگهايي مثل مال خودم كه سرشار از چس ناله هاي شخصي و لاطائلات پراكنده اند..از بلاگهايي كه اطلاعات به درد خور مي دن آي خوشم مياد..يكيش همين پياله..مصداق اطلاعات مفيده براي ما هايي كه مشروبو با الكل تعريف مي كنيم..
...جناب مهندس داشت با عصبانيت و با لهحه تركي غر غر ميكرد:“ آي موهندس..تضمين كيفيت اينجا دو سال خوابيده بود ..هيچي نداشت..يه كمد نداشت..يه سوراخ كون،يه دونه سوراخ كون حتي نداشت“!
راستش فكر كردم شايد چون در جوار قزوين هستيم،اين موضوع جزو حقوق بديهي به حساب مياد..خنده مو بلعيدم و پرسيدم:“مهندس دقيقا چي نداشتين؟!“
“..سوراخ كون..منگينه ..زونكن..هيچي،هيچي نداشتيم..“

×××

در ادامه موضوع فوق: با سرويس از كارخونه برمي گشتيم نماينده هيونداي(كه مثل رهبران و فوتباليستاشون اسمش “كيم“ است!)هم توماشين بود و مشغول تبادل انگليسي اكابري با يچه ها..به قزوين كه رسيديم يكي بش گفت:“Mr Kim here is Qazvin... veeery danjoorooos city..Dont get out the car! “
كيم گفت :“why?..is dont seem dunjirus! “
يارو گفت :“دلش مي خواد ها!..از ما گفتن..“
“what?“
“nothing baba !“

۲/۲۰/۱۳۸۲

از اونجاييكه ظاهرا اخيرا مراجعه به اين وبلاگ زياد شده(يعني منحصر به اون جمعيت زير 10 نفر رفقا و آشنايان فضول نميشه) بر خود لازم مي دانم بابت بيش از پيش مزخرف شدن محتواي اين بلاگ از عموم مراجعين گرامي عذر خواهي بكنم...ايشالا به همان روال سابق برمي گرديم..اگر بشه كه بشه!
راستش چندان سر دماغ نيستم..و اگر احيانا كسي بهتون گفت فشار و محدوديت باعث شكوفايي استعداد ها و انفجار خلاقيت و .. ميشه،يه نيگا به دور و بر خودتون بكنين..بعد اگه خواستين حرفشو قبول كنين..
يعني كه آره!...مطلبو داري كه؟!

۲/۱۸/۱۳۸۲

.

عايشه..اي ام المومنين!..چرا تو خوشگل بودي كه پيغمبر اكرم بگيردت ..كه ما -شيعيان بد دهن- 14 قرن فحشت بدهيم...ارزششو داشت؟

۲/۱۷/۱۳۸۲

آنكه گفت آري..آنكه گفت نه..آنكه گفت حالا!
...اصلا گور پدر همه! واللا...عذر مي خوام با جنابعالي نبودم.

***
مي دوني ..اگه حرفاي مهم بزني..و به خصوص اگه در مورد مسايل مهم حرف بزني ريشت بد جوري گيره...واسه همين مزخرف ميگي اسمشو هم ميذاري عرفان يا شعر يا عشق افلاطوني يا حتي مبارزه!
خوبيش هم اينه كه هميشه حق با توه(تو است!)

***
..خاله زنكي..اي مادر همه ارزشهاي اجتماعي..اي بزرگترين..مرا ياري ده تا بر يبوست و كاهلي و حسادت خويش غالب گردم..و وجدان وامانده را مجاب سازم..آمين يا رب الآلومين

۲/۱۱/۱۳۸۲


-مرغ همسايه غازه..اگر نه گنجشكه..به هر حال مرغ نيس.
- مستي؟
- نه..خوبم.
- همين ديگه ..مستي!