۲/۱۴/۱۳۸۴


نوشتن،
فقط يه حقيقت وجود داره كه از پيچيده ترين روايات خلاقه نويسنده ها ي بزرگ و غول آسا بگير و بيا تا چرند ترين پاورقي هاي نشريات زرد ازش حرف مي زنن..همه شون هم راس ميگن..فكرشو كه ميكني، روايت كافكا و كوندرا و پروست همون قدر نزديك به حقيقته كه ر.اعتمادي و دانيل استيل و فهيمه رحيمي..(قبول مي كنم كه درك درستي از ادبيات ندارم!)همه پيچيدگيهاي روانكاوانه يه جورايي مث همه تفسيرهاي خاله زنكي مي مونن..موضوع اينه كه تو فضايي كه هستن جواب مي دن و مخاطب رو قانع مي كنن(يا نمي كنن)
مشكل وقتي بروز ميكنه كه تو يه توجيه خيلي ر.اعتمادي واري از يه پديده مي كني و طرف مقابل جويس وار جواب مي ده(و بر عكس)..براي مجاب كردن حريف لازمه طرفين به يه زبون حرف بزنن ولي طبيعي هم هست هركسي اون زبوني رو كه بهش مسلط تره ترجيح بده..و بحث الي الابد ادامه پيدا ميكنه..يا اينكه يه جايي آقاي پروست به شكل مبتذلي ميدونو خالي مي كنه يا خانوم رحيمي از دستش دچار ياس فلسفي ميشه..
نوشتن ،
لذتي مث نوشتن درباره چيزايي كه ازشون هيچي نمي فهمي وجود نداره

هیچ نظری موجود نیست: