۱۱/۲۳/۱۳۸۱

وجدان راحت البته چيز خوبيه..اما هرگز ،به هيچ عنوان، جاي خيال راحت رو نمي گيره.


×××

به زندگيم نگاه مي كنم،فيلم جالبي است به زبان بلغاري....انگار به عروسي عوضي رفته باشي و مدام ازت بپرسند كه فاميل عروسي يا داماد..يا چون شبيه بن لادني دارت بزنند و هرچي عر بزني كه بابا عوضي گرفتين ،بگن:“ اختيار دارين،راستش ما در اعماق قلبمون شما رو تحسين مي كنيم!“..خواب خوشي كه توش نه يكبار ،كه ده بار خفه مي شي....

×××

از پشت شيشه باراني ،با مختصر برف جا مانده از صبح،و قله اي فرو رفته در مه،سيد ممد كوهي واقعي مي نمود............شش سال ،هربار كه اتوبوس دور فلكه مي چرخيد و سيد ممد در ديدرسم قرار مي گرفت،دلم آشوب مي شد..اين بار هم استثنا نبود.
..آدميزاد فراموشكار!
ازت مي پرسند :“كجا خوندي؟“..ميگي:“صنعتي اصفهان“
“..به به!!دانشگاه خيلي خوبيه،“
..و تو(لابد با افتخار) لبخند ميزني.


×××

مقام معظم رهبري:“ما هرچه داريم از اين انقلاب داريم“
..شما كه بعله!


هیچ نظری موجود نیست: