۹/۰۲/۱۳۸۱

چند مطلب درباره اين اجنبي هاي خواهر فلان ،واين ماهاي كار درست:

تو يه جايي(مثلا نيروگاه كرمان!)يكي از يه مهندس ايتاليايي پرسيد؟“به خدا اعتقاد داري؟“
وي پاسخ داد:“به خداي غربي ها ،نع! ..ولي به خداي ايرانيها خيلي!!“
:“چطور؟“
:“..خب اينجور كه شما كار مي كنيد ،و با اين حال زنده سالم و سيريد...خداوندتان بيشك خيلي تبارك و تعالي هستش.“

يه بارم،چن وقت پيش يه انگليسيه ازم پرسيد:“ببخشيد،اين انشاالله يعني كي؟“!
:“!!@#&/%..“

...حالا همين پريروز ،تو ماشينم(چند ساعت پيش از بريدن پلوس و توقف كاملش!)تو ترافيك سر دولت ،ديدم يه فرنگي پدر سوخته اي داره بهم از تو لندكروزنمره سياسيش(كه كوفتش بشه)اشاره ميكنه،فكر كردم آدرس ميخواد بپرسه،گفتم“ بله؟“
با لهجه و سرعتي كه هر اكابر نرفته اي هم بفهمد گفت:“چراغ ترمزت خرابه ،بنابراين وقتي ترمز ميكني ماشين پشت سري متوجه نميشه.“
گفتم :“ممنون“(ونگفتم يه سال و نيمه اين طوريه!)
.......به نظر من كه يارو دو روزبيشتر از رسيدنش به تهران نمي گذشت !

هیچ نظری موجود نیست: