۶/۲۸/۱۳۸۴

هورالعظيم

هورالعظيم،براي جماعت زيست محيطي، يكي از مهمترين تالابهاي مرزي دنياست از لحاظ تنوع زيستي و اكوسيستم و ساير چيزايي كه ديپلمه هاي تجربي بهتر بلدن. توجنوب غربي ايران قرار داره و در پر آب ترين حالت از طلاييه تا تنگ چزابه مرز رو مي پوشونه.دوسوم مساحتش تو عراقه و دوسوم آبش رو هم ايران(بيشتر از شاخه هاي كرخه)تامين مي كنه...شيب زمين به سمت عراقه. شهراي نزديكش هم هويزه و بستان هستند.
همونطور كه از اسامي بالا بر مياد اينجا تو جنگ هم نقش كليدي داشته ("مهاجر"حاتمي كيا رو ديدين؟)الان هم اين كاروانهاي بازديد از مناطق جنگي و گروههايي كه دنبال بقاياي شهدا مي گردن تو منطقه ميان و ميرن و اينا... و البته تا جايي كه من ميدونم (و طبيعي هم هست )كل منطقه در كنترل ارتشه.
جاي جالبيه! اين ميدان نفتي آزادگان هم كه شنيدين، همونجاس و واسه همين يه قسمتهايي از تالاب رو براي فعاليت هاي حفاري و ..خشك نگه داشتن.هر دو كشور هم البته دوست دارن كه آب رو تو مملكت خودشون نگه دارن واسه همين انواع شيرين كاريها از قبيل زدن سد هاي تنظيمي و زهكشي و مهار آب رودخونه ها و كانال هاي انحرافي و حتي كشيدن خاكريز مرزي وسط هور رو اجرا مي كنن،كه صد البته خون اهالي غيرتمند طرفدار محيط زيست رو به جوش مياره...منتهي چون هم مساله آب مطرحه هم نفت هم امنيت مرزي هم اين كه اينجا ايرانه(اون ور هم كه عراقه!)كسي براشون تره خورد نمي كنه..واسه همين خودشون هم خيلي چيزي نمي گن.
موضوع اينه كه اينجا يه عده موجوداتي به نام آدميزاد هم سابقاً دور و برش زندگاني مي كردن و ماهي مي گرفتن و لابد خوش بوده ان .الان هم كم و بيش هستند-ظاهراً بيشتر تو قسمت عراقي مشغول صيد ماهي از طريق مسموم كردن آب هستن-منتهي به خاطر شرايط منطقه بيكاري هم زياده.كنترل كامل هم كه جاي به اين گل و گشادي رو نميشه كرد مرز هم هست اينه كه قاچاق هم هست.
حالا باز نكته اينه كه از اين دومملكت آباد و آزاد و پر رونق چه كالاهايي به قاچاقش مي ارزه..چي رو ميشه از ايران -يا عراق -اونم با حجم كم ،قاچاق كرد و ضرر نكرد؟! لباس؟مواد غذايي بهداشتي؟صوتي تصويري؟..پس اين قاچاقچي بدخت بايد چه جوري يه لقمه نون سر سفره بذاره؟حاشيه نرم..خلاصه دوستان مواد مخدر رو از اين ور مي برن، اسلحه رو از اون ور ميارن.
نتيجه اخلاقيش هم اين ميشه كه فرت و فرت تو خوزستان دزدي هاي مسلحانه ناشيانه ميشه،بعدش هم طرف رو مي گيرن وسط ميدون چارشير دارش مي زنن.
***
يه راننده عرب خيلي آقا و فهميده اي داشتيم ، يه بار -كه بين دوتا طايفه درگيري شده بود-مي گفت دشمن زرگاني ها ،حميدي ها(گروه هاي درگير) نيستن.دشمن اينا اسلحه اس..اسلحه كه باشه برادر با برادر درگير ميشه....
ولي خدا بزرگه.
نمرديم و جاي غرغر،يه باراطلاع رساني كرديم!

۶/۲۷/۱۳۸۴

انگشتهاي مافوق ُتُپل رو با لحن جدي و رسميش، حين صحبت درباره انبار،چنان نرم و لطيف تكون ميده و به كار مي گيره كه آدم حيرون مي مونه.
مثل يه جور رقص زنونه ظريف آذري مي مونه كه علي الاصول يه خانومي با همين قيافه و صدا و البته نصف اين وزن و سن اجرا مي كنه!

۶/۲۶/۱۳۸۴

يه ضرب المثل همداني هست كه مي گه:"گيرم كه جهان مال تو باشه ،ميشه شي؟"(يعني خب كه چي؟!)
نكته اينه كه اين ضرب المثل نه در نفي مال دنيا كه صرفاً براي گرفتن حال طرف مقابل طراحي شده،وگرنه يه ضرب المثل همداني معروف ديگه هم هست كه ميگه:"هِمِدان شهر مِنه،يٍي تِمن هم يِي تِمَنه(يعني يك تومان هم يك تومان مي باشد!)...اگرچه مردم اين قديمي ترين شهر جهان چندان هم در بند ماديات نيستند چراكه در جاي ديگري شاعر مي فرمايد:"حالا كه تالان تالانه..صد تِمَن هم زير پالانه"(يعني كه اي جناب دزد!حالا كه در اين خر توخري مشغول تصرف عدواني داراييهاي بنده هستيد،بردن آن صد توماني راكه زير پالان قايم كرده ام فراموش نفرماييد)
ديگر اين كه همه مردم همدان واقعاَ شيمي دان نيستند بلكه با عنوان كردن عبارت :"شيميدانم" تنها به بي اطلاعي خود نسبت به موضوع بحث(آدرس آرامگاه بوعلي في المثل!)اشاره مي نمايند.
اينم من باب به روز كردن اطلاعات مردم شناسي شما مردم كنجكاو و با فضيلت.

۶/۲۴/۱۳۸۴

بخيه

پروانه انقدر قد كشيده كه اگه به جايي تكيه اش ندم باز غش مي كنه مي افته..مازيار خشن و خيكي هم كه ديگه اون تو جاش نميشه..بايد گلدونشو عوض كنم.
اينا كاكتوس هام هستن..آخه من خيلي لطيفم!
من نمي دونم اگه آمريكايي ها به اين رييس جمهور(رييس جمهور ما؟ يا ايران؟..)مث آدم ويزا ميدادن مي خواست بره اون بالا چي بگه؟
من خيلي سياسيم مي دونين؟!
مي دوني گنجينه موزه هنرهاي معاصر سومين مجوعه آثار مدرن در سطح دنياس؟
مي دونم ،مي دونم،..من واقعا فرهيخته بيدم.
به مهندس گفتم پاشو بريم يه دقيقه پيش مهندس تكليف اين مهندسو روشن كنيم.
من يه تكنوكراتم
اگه مي خواي بفهمي كباب چيه بايد بري بازار ..اونم فقط شرف الاسلامي
خب من خاكي و مردمي هستم..شرمنده ام نكنيد
من اين عينك رو دوس دارم ..تواما بيشتر دوسش داري پس بايد مال تو باشه..بگيرش
من يه جور عارف عجيب الخلقه ام.
بيا اين گردنبند رو خودم با كنف و بال سوسك و سريش برات درست كردم.
آره! من نه تنها رومانتيك بلكه خلاق هم هستم..اونهم با خشونت.
من عرق سگي نمي خورم..اخيرا اذيتم مي كنه.
آها!! حاجيت الكليه.
***
اين رو لابد شنيدين:
-آقا التماس دعا!
-محتاجيم به دعا!
***
اينو هم داشته باشين:
(من نوعي!): فيلم نامه به نظرم ساختار يكپارچه اي نداره
(هيچكاك نوعي!):والله من كه دهاتيم از اين چيزا سر در نمي آرم.
***
اين كه آدم بخواد خودشو يواشكي و تلويحي جزو عناصر برتر يه جماعتي جا بزنه،درعين اين كه نخواد قضيه رسمي بشه با يه ذره اسانس علو طبع و افتادگي رو بهش چي ميگن؟رندي؟تظاهر؟ ...
پ.ن. مثال ها اكثرا از خودم هستن ..انيم گفتم كه نتونين بگين "خودت از همه بد تري تز هم مي دي"!

۶/۱۷/۱۳۸۴

منشي

منشي آدم مهميه: تلفن هات رو جواب ميده/خنگي مادرزاديت در زمينه تايپ رو جبران مي كنه/آدم هاي مزاحم رو رد ميكنه/با پيكها ،كارگرا و ساير آدمهاي سطح پايين سر و كله ميزنه/به جات برنامه هات رو مي چينه و منظم ميكنه/به زنت مي گه جلسه داري/با جديتش مضحك بودنت و با رازداريش عمق بطالتت رو پنهان مي كنه/با همه تند و اخمو ولي با تو مهربون و مودبه/تنها آدميه در دنيا كه تو مي توني باهاش لاس خشكه بزني/گاهي هم اشتباهاتت رو گردنش مي اندازي و خودت رو سرش تخليه مي كني/كاري كه تو مي گي رو انجام مي ده..مثل ساير نيروهاي محل كار نيست كه ادعاي تخصصشون ميشه و هي كل كل مي كنن /با وجودي كه ممكنه منشي رييس جمهور باشه و كار پيچيده اي داشته باشه،بازم انگار ادامه ميز و دفتر كار رييسشه و هويت مستقلي نداره.
منشي آدم مهميه..بدون اينكه بفهمي وجودش اهميت داره بهت كمك مي كنه تا در عين بلاهت و تنهايي، احساس سلطنت رو تجربه كني.
آخه"زنيكه" هم شد حرف كه بهش مي زني؟!

۶/۱۶/۱۳۸۴

حالا خداييش،مگه سري رو كه درد مي كنه دستمال مي بندن؟!

۵/۲۲/۱۳۸۴

صداي موتور صداي ماشين ..پيكان پرايد..بوق بنزي(كه اين بنزهاي خائن جديد ندارن) به فهرست طولاني و مفصلي كه جلومه و من بايد انجامش بده نگاه مي كنم..نگاه نگاه مي كنم..كار مسايل شخصي..پروژه هاي درپيت و ايده هاي آبكي و صد تا يه غاز..از غلظت نوستالژي قلمبه شده‌ي حال و هوام خنده ام مي گيره..همسايه از كار تخريب خانه زشت و قديمي فارغ شده و مشغول كندن پي خانه زشت تر جديده به جد.از اولين روزي كه فهميدم در زندگيم چندان حضور ندارم سالها گذشته و اين موضوع حتي اگه هنوز مهم باشه انقدر نخ نماست كه توجه آدم رو جلب نكنه..سو تفاهم نشه من رسماً و كما في السابق مسئوليت حقوقي كليه اعمالي رو كه از اين فرد حقيقي صادر ميشه مي پذيرم
بي حوصلگي خفه ام مي كنه..دائماً..كارها برنامه ها آدمها..مقولات مهم! حفظ ظاهر مي كنم..مردم -مث شما- اغلب فكر مي كنن گيجم،حواس درستي ندارم،شلخته ام،تنبلم،بد بين تر ها فكر ميكنن خيلي لابد از خودم متشكرم و خوشبين تر ها مي گن لابد يه كار حسابي يه ايده متعالي تري رو داره جاي ديگه دنبال مي كنه..آدمهاي كم شماري كه به هر علت براشون اهميت دارم هر كدوم تو مغزشون يه سناريويي از زندگيم دارن كه هر كدومشون واسه خودش زندگاني رديفيه و هر كدوم با بقيه اونقدر شباهت داره كه من به آدري هيپبورن!
راستش هر كدوم از اين سناريوهارو هم كمي تا قسمتي زندگي مي كنم..واسه همينم به هيچ كدومشون شبيه نيستم..جور خاصي نيستم ،فقط حوصله ندارم(كه حتي اينو هم شاملو اختراع كرده.قبلا)
اين بود انشاي نافرجام من در رابطه با خواص و كاربرد هاي من در دنياي امروز.راستش اومدم بگم بي حوصله ام ديدم همه مي گن ..گفتم يه خورده چرب و شخصيش كنم..خودم نفهميدم چي گفتم!جالب اين كه ...نمي گم كه حمل بر تكبر نشه!!
حوصله نداري چيز ننويس ..اين صد بار!.

۵/۲۰/۱۳۸۴

آدميزاد يهو دوزاريش افتاد كه آره!بعد فهميد كه همچي يهو هم نبوده و كلي كش اومده و فر خورده تا يهو دلنگي افتاده..
آدميزاد در اين لحظه متوجه شد بي اون كه هدف مشخصي داشته باشه مسير مشخصي رو بكوب اومده .آدميزاد سپس نتيجه گرفت براي اينكه اين مسير رو ادامه نده صرفاً لازمه كه اين مسير رو ادامه نده..ايشان در حال حاضر در حال ادامه ندادن مسير فوق الذكر هستند..و بي اونكه هدف مشخصي داشته باشند در حال ادامه دادن مسير احتمالي ديگه اي هستند.
آدميزاد همچنين متوجه شد كه لزومي ندارد در اين خصوص به كسي توضيحي بدهد ،لذا از اين بابت احساس رضايت نسبي مي نمايد.

آدميزاده ديگه..چه توقعي داشتين پس؟

۵/۰۱/۱۳۸۴

۴/۰۴/۱۳۸۴

تصور كنيد چهره مليح جرج بوش رو تنبك زنان! و ولفويتز و چني و رامسفلد و دوستان خانم رايس رو دوره كردن و ايشون هم داره وسط باباكرم مي رقصه......البته بعد از شنيدن اخبار ايران..
اينجا هم الحمدلله اون ملتي كه كارو تموم كرده اند خوش و خرم هستند و در ايام سوگواري(فاطميه) غم دلشون سبك شده
من ياد" زندگي و ديگر هيچ" كيارستمي افتادم!..وسط اين واقعه اسف بار نيمه پر ليوان، همين رسيدن عشاق زيباروي دو طرف به وصال همديگه است...
ما هم كه ...هستيم!
ايشالّا كه گربه است؟...............................................................................اِ، نيست؟چطور؟!

۴/۰۲/۱۳۸۴

عوام فريبي يك طرف ،انفعال طرف ديگر ...و ما كه با دايي جان ناپلئون ها باهم به قهقرا مي رويم...
...مي روم سقّم را سفيد كنم و تلاش(اين بار واقعاً مذبوحانه)را ادامه دهم!

۴/۰۱/۱۳۸۴

از بين همه خبرهاي جورواجور و شايعات و شنيده ها ي دل انگيز اين روزها ،اون كه واقعاً منو وحشت زده كرده تعرض به جوادي آملي فيلسوف راست گرا ،نماينده ارسالي خميني پيش گورباچف بود.
هنوز نه به داره نه به باره..اونوقت جوادي آملي تو قم،تو مسجد،بعد نماز جماعت ،پاي منبر كتك بخوره...
حق ما نيست ولي نديده ها رو خواهيم ديد(استغفرالله!!)....

۳/۳۱/۱۳۸۴

من واقعا درك نمي كنم چرا از بين اين همه متفكر و شخصيت هاي سياسي و مشاهير حوزه هاي مختلف بعضي از مردم فقط به دايي جان ناپلئون اعتماد دارن.

-يزدي و سحابي و بهنود و نبوي هم از هاشمي حمايت كردن.
-نه اينا مي خوان اين هاشمي رو با راي بالا ببرن تو..همه اش بازيه!
-نه كه اين تئوري فقط از مخ تو مي در مي آد!باهوش! ،نابغه!، منطقي!،واقع بين!،فعال!،اميدوار!،تئوريسين من!،مبارز!عاقل !دموكرات!آزادي خواه!هوشيار ! آگاه!...آخه چي صدا كنم تو رو ؟!

۳/۲۹/۱۳۸۴

تو يه جاده نسبتاً صاف داري مي ري..بي احتياطي مي كني و ميري تو با قالي ها..حالا بايد به يه مدت توقف و يه عمل جراحي بدون بي حسي (اونم با ريسك بالا)رضايت بدي..به صرف اين كه نميري و بچه هات يتيم نشن

منطق ناقص من حكم مي كنه كه الان بايد به هاشمي راي داد..هنوز دستم قانع نشده كه اسم شريف!! ايشون رو ،روي كاغذ بنويسه و دلم رضايت نميده براي قانع كردن ديگران
مث همه راي ها ،هم ما هم بقيه دنيا معني قضايا رو مي فهميم.و اين فرصت حداقلي وجود داره كه به جاي محكوم كردن همديگه به خودمون و بقيه نشون بديم از عقل سليم برخورداريم.

ميگن در جهنم مار هايي هست كه ادم از دستشون به اژدها رضايت مي ده و اگه يه متر جلو رفتن از در جا زدن بهتره..8 سال عقب رفتن هم بهتر از 25 ساله.

فرانسوي ها البته از ما دموكرات تر هستن..دموكراسي بهتري هم دارن!از شيراك هم خوششون نمي آد..ولي پارسال روزنامه هاشون تيتر زدن:"شرم"... روزنامه هاي ما جيگرشو ندارن..شايد هم قضيه واقعا جاي خجالت نداره! و ما همينيم كه ديديم.اين كه ما همين هستيم يا نه رو به سهم خودم با تواناييم در قانع كردن دستم به نوشتن اسم اين جناب روي كاغذ مي سنجم...و راستش اين احتمال رو مي دم كه ما همين باشيم..اما باز به نوبه خودم اقلا دوس ندارم كه همين باشيم..چي شد!!

اگه احساساتي نباشم بايد بگم با رفسنجاني شانس بهتر-يا كم بدتر-ي براي ادامه حيات روش زندگي و طرز فكر آدم هاي مث من (و شايد شما)وجود داره..اكثرا هم موافقن با اين نظر ..منتهي اينكه ما دل اين رو داريم كه به اين بابا راي بديم-و پر و پيمون هم بديم-توضيح نهايي رو در مورد ما-ما ايرانيها!-مي ده.

پ.ن:من آقاي هاشمي رو "عالي جناب" با تمام اوصافش مي دونم..(اخيرا فهميده ام تندرو حساب مي شيم ظاهراً-از اون چيزي هم كه نوشتم مي ترسم واقعاً)و اونچه در اين تريبون ده نفره گفتم با اين فرض نوشته شده و ترديدي در نوع گلي كه ايشون به سر امثال بنده (شايد شما) مي زنن ندارم..بي تعارف از اين كه حرفهايي كه زدم به نظرم درست ميان متعجب و قلبا شرمنده ام