۳/۱۲/۱۳۸۳

ناز
"هر چقدر ناز کنی..ناز کنی باز تو دلدار منی..
ناز بکنی یا نکنی فرقی نداره واسه من...
نازی ناز کن که نازت یه سرو نازه!...
حالا ناز نکن قهر نکن لب ور نچین ای یار جونی
نازنکن بسه دیگه ناز نکن واسه من..
مینا ناز ناز ناز ناز ناز داره مینا...
دلی که دلدلر داره نازش خریدار داره...
حالا ناز ناز ناز نازتو بنازم..
طناز من ای ناز من ای ناز.."
بگیر و برو ..

واقعا این کلمه مصیبت عظمی است..همونطوریکه مشاهده می کنین موضع واحدی هم در قبالش وجود نداره..بر خلاف دکتر شریعتی(تو کویر احتمالا!) من فکر می کنم این اجنبی ها باید از نداشتن همچین کلمه ای خیلی هم خرسند باشن.
حالا فکر نکنین تو نمونه های غیر جواد (مثلا شعرای کلاسیک و اینا..)خیلی وضع بهتره..به نظر من که یکی از موانع دستیابی زنها به حقوقشون همین یه کلمه بلاتکلیف و تفاسیر بی شمار دور و برشه..

یادش به خیر ..بار اولی که این کلمه رو شنیدم چار پنج سالم بود ..توپمون خورد به دختر همسایه که دردش گرفت..می گفت خورد به نازم!!حتی به عنوان یه کودک کنجکاو هم از این کلمه و عواقبش در امان نموندم

هیچ نظری موجود نیست: