۲/۱۰/۱۳۸۳

منتظرم كه بيدار شم ..ولي مي خوابم..توي خواب به جاي بيدار شدن مي خوابم و خوابهاي مزخرف مي بينم..خواب مي بينم دل و روده زني كه پيششم مث آشغال مي ريزه بيرون..بيدار مي شم... اينجام ..منتظرم كه بيدار شم ..بيدار شم و چيزي يادم نياد.

هیچ نظری موجود نیست: